دیر زمانی بود که مردم مصر بسان دیگر ملتهای مسلمان جهان، پس از رهایی از اشغال استعمارگران اروپایی در دام سرسپردگان آنان قرار گرفته بودند. به هرجای دنیا می‌نگریستند، خبر از توسعه و پیشرفت و بسط آزادی‌های عمومی و خصوصی بود. هر یک از این ملت‌ها به خاطر توسعه و پیشرفتی که در زمینه‌های گوناگون فراچنگ آورده بود، به خود می‌بالید. اما مردم مصر زیر یوغ دیکتاتورهایی که جیره‌خوار غربی‌ها و صهیونیست‌ها بودند، احساس شرمندگی می‌کردند:60 درصد مردم زیر خط فقر، 40 درصد جامعه بی‌سواد، میلیون‌ها خانواده‌ی مستمند و قبرستان نشین، اقتصاد بیمار، کشاورزی بی‌رونق، سرسپردگی ارتش به آمریکا و رژیم صهیونیستی، فرارمغزها، تبانی خانواده‌ی سلطنتی نامبارک با کارفرمایان فرصت طلب و مسیحیان پیمان‌شکن... همه و همه بر جسم و جان مصری‌ها سنگینی می‌کرد. جامعه‌ی مصر در حال انفجار بود... تا این که جرقه‌ی انقلاب تونس زده شد و «بن علی» دیکتاتور هم‌عصرِ«حسنی مبارک» در عرض کمتر از یک ماه فرار را برقرار ترجیح داد. پس از چند روز شراره‌ی این جرقه، سر از «مادر دنیا» در آورد و دیری نپایید که میدان‌های مصر مملوّ از معترضانی شد که سال‌ها بود از وضعیت موجود در مصر خون جگر می‌خوردند. 

معلم انقلاب‌ها

از آن جایی که انقلاب‌های دیگری در جهان اسلام در راه بودند و طی کردن این مسیر نیازمندِ مرشدان و معلمانی دلسوز بود؛ قضای الهی برآن رفت که انقلاب مصر آن چنان روندی مسالمت‌آمیز و دور از خشونت به خود بگیرد که چشم جهانیان را خیره کند! میدان «تحریر» منزل و مأوای آزادی خواهانی شد که در نظم، انضباط، اخلاق، تمدن و... گوی سبقت را از تمام مدعیان اخلاق و تمدن ربودند. دشمنان پیش از دوستان به این شکوه و عظمت اقرار کردند و نتوانستند دست به انکار آن بزنند. تجلّی شکوه انقلاب در سایر میادین مصر، رژیم گندیده و پوسیده‌ی حسنی مبارک را مجبور کرد که به عنوان رأس هرم -البته به ظاهر-از قدرت کناره‌گیری کند. شادی و هلهله‌ی آن لحظه‌ها‌ی ماندگار در تاریخ ثبت و ضبط شد و پژواک آن هم چنان در فضا می‌پیچید. اما این آغاز کار بود...

راه دشوار پیروزی

مردم مصر باید برای تعیین سرنوشت خویش در انتخاباتی شرکت می‌کردند که دیگر بار، زیر چتر ژنرال‌های سرسپرده نروند و با رأی انداختن درصندوق‌ها، دست به انتخابی اَصلح بزنند. علی‌رغم ترفندها و توطئه‌های پس مانده‌های حکومت اختاپوسی حسنی مبارک، مردی پاک‌تبار و قرآنی نماینده و خادم مردم «مادر دنیا» شد! محمد مُرسی، رادمردی که نماینده‌ی تفکری اصیل و معتدل بود و تاریخ مصر رئیس جمهوری مانند او را به خود ندیده بود. او افزون بر این که نماینده‌ی «مادر دنیا» بود، در دامان جنبش مبارک و قرآنی «اخوان المسلمین» پرورش یافته بود؛ جنبشی که «مادر تمام جنبش‌ها» در جهان اسلام بود و خاستگاه‌اش مادر دنیا (مصر) بود. 

بُهت‌زدگی تحلیلگران 

بسیاری از تحلیلگران در تفسیر رویدادهای انقلاب مصر دچار حیرت شده بودند. چگونه دولتی که شصت سال در تمام زمینه‌ها ریشه دوانیده بود و هم چون غده‌ی سرطانی بزرگ شده بود، فرصت را به مردمی مستضعف می‌دهد که یک زندانی آزاد شده را - البته مبرّا از هر جرمی که مستحق زندان باشد- به عنوان رئیس جمهور خویش انتخاب کنند. نگاه تحلیل‌گران بیشتر مادی و دنیوی بود و از شکوه مدرسه و تربیتی که رئیس جمهور جدید در آن پرورش یافته بود، بی‌خبر بودند. بی‌خبر بودند که در جسم و جان و رگ و خون این رادمرد، آثار کلامی نهفته است که کلام نیست و چیزی دیگر است، هر دلی که مأوای آن شود، دگرگون گردد و نگاه‌ها، رفتارها، حب و بغض‌ها و همه‌ی وجودش همگان را به شگفتی وا می‌دارد. 

مُرسی، کارش را با وجود آن همه موانع و مشکلات آغاز کرد و دست آوردهای روز به روزِ وی خشم و کینه‌ی دشمنان‌اش را شعله‌ورتر می‌کرد. او خیرخواه همگان بود و بدون تبعیض و تعصب از تمامی نیروهای کارآمد کمک می‌گرفت تا زخم‌های عمیق سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دوران ظلم و استبداد را التیام بخشد. نگاهی منصفانه به کارنامه‌ی یک ساله‌ی وی گواهی راستین بر این مدعاست، گرچه بدخواهان مغرض و سرسپرده، آن را انکار کنند. برنامه‌های مُرسی آن چنان دقیق و سنجیده بود که اگر این همه موانع داخلی و خارجی نبود، بنا به گفته‌ی کارشناسان تا ده سال دیگر مصر در ردیف کشورهای پیشرفته‌ی دنیا قرار می‌گرفت. 

ورشکستگان؛ زَر را به زنگ فروختند!

مصر درحال بال و پر گرفتن بود. شرق به آن روی آورده بود و غرب از بهرِ ناکامی و شکستی که در برکناری همپیمانش از قدرت، به آن دچار شده بود، همراه با مزدورانش در منطقه توطئه‌ها چیدند. ژنرال‌های سرسپرده‌ای که به گدامنشی عادت کرده بودند، به خاطر سبک‌سری و بی‌منطقی، کمک‌های یک میلیارد و سیصد میلیون دلاری آمریکا را که سالانه به ارتش مصر می‌داد و مبلغی از آن به جیب آن‌ها می‌رفت، بر پیشرفت مصر و درآمد 100 میلیارد دلاری سالانه‌ی کانال سوئز که محمد مرسی مقدمات آن را چیده بود، ترجیح دادند! چه خفت و رسوایی از این بزرگتر که آنان شاهد فقر و فلاکت و مرگ تدریجی میلیون‌ها انسان باشند و به منظور تأمین منافع شخصی و خوشنود کردن اربابان‌شان، مملکت را به نابودی بکشانند. 

 

اردوکشی اراذل و اوباش؛ با پشتیبانی تانک‌ها و زره پوش‌ها!

اتفاق عجیبی رخ داد که در تاریخ بی‌سابقه بود! با برنامه‌ریزی آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها و پشتیبانی مالی عربستان سعودی و امارات و مجری‌گری ژنرال‌های خود فروش، تمام پس مانده‌های رژیم مبارک و اراذل و اوباش و مجرمان و جانیان زندانی را بسیج کردند و در روز سی‌ام ژولای به میادین مصر کشاندند و پس از دو روز در نشستی که چهره‌های مشهور نفاق و دورویی و مجرمان بزرگ مانند شیخ ازهر، تواضروس رهبر قبطیان، یونس مخیون رئیس حزب نور سلفی، محمد البرادعی و تعدادی از ژنرال‌های مزدور را گردهم آورده بود، در تأیید اراذل و اوباش، اولین رئیس جمهور منتخب و مردمی تاریخ مصر را برکنار و زندانی کردند؛ تمام شبکه‌های تلویزیون اسلام‌گرا را بستند، دست به دستگیری وسیع طرفداران مرسی زدند و به زعم خویش دوران طلایی مبارک (!) را زنده کردند. اما به این جنایت‌ها بسنده نکردند و دست به جنایاتی بزرگ‌تر در مقابل گارد ریاست جمهوری، میدان رابعه، نهضت، مسجد الفتح و... زدند که تاریخ مانند آن را به خود ندیده است!! 6000 شهید، 25000 زخمی، 20000 زندانی و 4000 نفر مفقود الأثر!!

انقلاب مصر و تربیت قرآنی

در تمامی این رخدادهای ناگوار، رنگ و بوی تربیت قرآنی به سمع و نظر و مشام جهانیان رسید. تربیتی که شاگردان مدرسه‌اش به جدّ آموخته‌هایشان را عملی ساختند و از قالب تئوری خارج نمودند... تربیتی که سرشار از درس آزادگی، برادری، مساوات و دگرخواهی بود.... تربیتی که نشان از صبر و استقامت انبیا و رسولان کِرام داشت. تربیتی که معنای واقعی آن در گرمای سوزان تابستان و در ماه عَطَش و تشنگی و گرسنگی، ماه رمضان، در میدان رابعه و نهضت مصر تجلّی پیدا کرد. 

چه بسیارند کسانی که سال‌ها در کنار این خوان پر نعمت اخوانی زیستند؛ اما از درک این نعمت‌ها بی‌بهره بودند! اما، اکنون که آن را با علم الیقین می‌دانند و از نزدیک لمس می‌کنند، نباید در ادامه‌ی مسیری که با اخوان در پیش گرفته‌اند، دچار سستی شوند. باید قدر این نعمت را بدانند و سپاسگزار باشند، تا خداوند آن را دوچندان کند: (وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ...)[ابراهیم:7] و آن گاه كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر واقعاً سپاسگزارى كنيد، [نعمت‏] شما را افزون خواهم كرد.

جا دارد که در این مختصر به کارکرد‌ها و آثار خوان اخوانی که برگرفته از تربیت قرآنی است، اشاره‌ای گذرا داشته باشیم تا تمام بدخواهان بدانند که تا کنون مردم دنیا را با راه انداختن تبلیغات مسموم از چه «خوان الهی» محروم کرده‌اند! پس از وقوع این همه حقایق و وقایع برای هیچ کس جای تردیدی باقی نمانده است که حق کدام است و باطل کدام؛ مگر کوردلانی که شب و روز گوش جان به رسانه‌های وسواس خنّاسی می‌سپارند که مأموریتی جز استثمار و استحمار مردم ندارند. با هویدا شدن این حقایق باید طرفداران و یاران جبهه‌ی آزادی و آزادگی هم بدانند که هر برنامه و طرح دیگری که مردم را به مسیری نسنجیده و خشونت‌آمیز فرا خوانَد که با شعارها و طرح‌های مبتکرانه‌ی اخوانی در تضاد است، آب به آسیاب دشمن ریخته است و به دشمنان آزادی و آزادگی بهانه می‌دهد که دست به سرکوب آزادی خواهان بزنند. 

تربیت اخوانی و دگرخواهی

با پیروزی انقلاب مصر و درخشش اخوان در پنج انتخابات در مصر، هیچ گاه اعضا و هواداران این جنبش، انحصارطلبی را در اداره‌ی کشور پیشه نکرده و با اعتقاد به این که مصر برای تمام مصریان است، احزاب و گروه‌های دیگر را نیز در اداره‌ی کشور در سطحی گسترده مشارکت دادند. ترکیب کابینه‌ی دکتر مرسی، مجلس شوری و سایر نهادهای دیگر گواه صدقی بر این مدعاست. 

پس از کودتای شرم‌آور و به دنبال آن سرکوبی وحشیانه‌ی تحصن کنندگان میدان رابعه و نهضت، اعضا و طرفداران اخوان المسلمین نخستین کسانی بودند که با دستان خالی در مقابل تانک‌ها، زره‌پوش‌ها، هلیکوپترها و تک‌تیراندازان کودتاچیان، سینه سپر کردند و جان برکفانه به دفاع از حقوق غصب شده‌ی تمام مصریان پرداختند و در اوج ایثار و فداکاری به مقاومت پرداختند و با خون پاک خود به تمام جهانیان اعلام کردند که ما مصر را برای تمام مصریان می‌خواهیم و آماده‌ایم در راه احقاق حقوق این ملت مظلوم از جان و مال خویش بگذریم. 

تربیت اخوانی و مقوله‌ی شهادت

در فرهنگ عمومی جهان اسلام با تقدیم جان در میدان نبرد مسلمانان با کفار، معنای شهید و شهادت به اذهان متبادر می‌شود. اما در اثنای انقلاب مصر و به ویژه پس از کودتای پس‌مانده‌های رژیم حسنی مبارک، معنای شهید و شهادت در سطحی گسترده مصادیق فراوانی پیدا کرد که پیش‌تر به ذهن کمتر کسی خطورکرده بود:

الف- طرفداران مشروعیت حکومت مرسی، رئیس جمهور منتخب، در مقابل ظالمان و ستمگران بدون این که سلاحی در دست داشته باشند، بی‌باکانه «کلمةُ حقٍّ عندَ سُلطانٍ جائرٍ» را بر زبان آوردند و در روز14 اگوست با تحمل 10 ساعت مقاومت در برابر گازهای اشک‌آور، رگبار گلوله‌ی تانک‌ها و هلیکوپترها حجت را بر همگان اتمام کردند و تا پای جان ایستادگی کردند و با لبانی خندان و چهره‌هایی نورانی و قرآن به دست به شهادت رسیدند. 

ب-دفاع از حق مشروع مردم و پایداری بر آن و اعتراف جهانیان به حق غصب شده‌ی مردم مصر، حجت را بر حق‌ستیزان مزدور اتمام کرد و دیگر نه در دنیا و نه در آخرت هیچ عذر و بهانه‌ای از آنان پذیرفته نیست که راه را گم کرده بودند و از رهبرانشان تبعیت بی‌چون و چرا می‌کردند. تحصن کنندگان میدان رابعه و نهضت، شهیدان و شاهدان این ماجرای دردناک هستند!!

ج-تحصن کنندگان رابعه و سایر میادین مصر، الگو، نمونه و شاهدان راستین مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز بودند. آنان با در پیش گرفتن مسالمتی بی‌نظیر که به گفته‌ی استاد محمد بدیع مرشد عام اخوان المسلمین؛ از گلوله و تانک و توپ هم نیرومندتر است، کودتاچیان را رسوا کردند. اما کسانی که دست روی دست گذاشتند و با تن دادن به وضعیت موجود هرگونه خفت و خواری را پذیرفتند و شریک جرم کودتاچیان شدند عذرشان پذیرفته نیست؛ چرا که با ترک امر به معروف و نهی از منکر، به حاکم شدن بزرگ‌ترین منکر کمک نمودند. مقاومت بی‌نظیر مجاهدان میادین مصر، گواه بزرگی مبنی بر بطلان ادعاهای پوچ این بزدلان است که تسلیم وضعیت موجود شدند و یا از آن دفاع می‌کنند؛ خواه به بهانه‌ی دوری از فتنه، گوشه‌ی عزلت را اختیار کنند و خواه خود را یگانه پرچم‌دار توحید بدانند؛ مانند رهبران حزب نور سلفی که بر خلاف مقتضای عقیده‌شان ضمن همنوایی با کودتاچیان، به عنوان مصداقی بارز ازآیه‌ی وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ...)[هود:113]«و به كسانى كه ستم كرده‏اند متمايل مشويد كه آتش [دوزخ‏] به شما مى‏رسد.» یار و یاور طاغوتیان شدند. 

تربیت اخوانی و معنای فراگیر عبادت

محدود و مقیّد کردن معنا و مفهوم عبادت از سوی کسانی که درک غلط و یا ناقص و یا مغرضانه‌ای از دین اسلام دارند، باعث طرح پوسیده‌ی «جدایی دین ازسیاست» در جهان اسلام شده است. دیندارانی که با زبان روزه، در ماه سوزان رمضان و قیام اللیل‌های میلیونی برای ابراز بندگی به درگاه حق و احقاق حقوق از دست رفته توسط کودتاچیان، معنای عبادت و بندگی را گستردگی فراوان بخشیدند، به جهانیان اعلام کردند که آن‌ها بزرگ‌ترین عبادت را با مقاومت در برابر ظلم و ستم و بی‌عدالتی، انجام داده‌اند. 

تربیت قرآنی و توسعه‌ی میدانی رسالت اخوانی

هیچ دین و آیینی در جهان، بسان اسلام مورد هجمه‌ی دشمنان و توطئه‌هایشان قرار نگرفته است! تهاجم صلیبی‌ها، مغولان، استعمار غربی، کمونیسم شرقی، احزاب سکولار و الحادی همگی در یورش به اسلام هم‌دست و همنوا بوده‌اند. اما علی‌رغم این تهاجم وحشیانه، اسلام به پیش می‌تازد و امید آن می‌رود که در قرن بیست و یک قاره‌ی اروپا را فتح کند. در این میان جنبش اخوان المسلمین به عنوان بزرگ‌ترین جنبش اسلامی معاصر که سهم به سزایی در نشر و گسترش اسلام دارد، به انحای مختلف مورد تهاجم قرار گرفته و با توطئه‌چینی و متهم کردن آن به تروریسم، در بیشتر کشورهای اسلامی فعالیت‌شان ممنوع و بسیاری از اعضای آن به شهادت رسیده‌اند. تبلیغات مسموم رسانه‌های غربی و کشورهای مزدور عرب، جاده صاف کن این توطئه‌ها علیه اخوان بوده‌اند. اما این جنبش که نیرو و توانش را از دینی الهام گرفته که هرگز شکست نمی‌پذیرد، با تمام ترفندها و عوام فریبی‌ها مقاومت کرده و روز به روز در سراسر نقاط جهان ریشه دوانیده است. اکنون که پس از حادثه‌ی میدان رابعه و خفقان حاکم بر فضای مصر، هزاران تن از رهبران این جنبش به جرم دفاع از حق مسلم مردم مصر به کنج زندان افتاده‌اند، مظلومیت‌شان برای جهانیان هویدا گشته است. اکنون آزادی‌خواهان تمام دنیا، صلح‌جویی اخوان و تروریست بودن احزاب و حرکت‌های مخالف اخوان را به عیان می‌بینند؛ گرچه برخی از بدخواهان بدان اقرار نکنند. «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» اگر جنبش اخوان میلیاردها دلار را در راه تبلیغ رسالت الهی هزینه می‌کرد، به دست آوردهای کنونی دست نمی‌یافت. اکنون اعضا و طرفداران این جنبش در سراسر جهان، علی رغم مظلومیت‌های بیشمار به خود می‌بالند که در مسیری گام نهاده‌اند که حقانیت آن نه تنها برای خودشان بلکه برای تمام ملت‌ها مشخص شده است. دیگر زدن انگ تروریسم و خشونت‌طلبی به اخوان، کارساز نیست و آب درهاون کوبیدن است.